درباره ي انجمن


به وبلاگ تنها انجمن شعر هفتگی ورامین خوش آمدید!

جلسات هفتگی انجمن شعر دوستانه ی ما هر سه شنبه  
تهران/ورامین، میدان رازی( چوب بری)، فرهنگسرای رازی ساعت 17
با احترام دبیر انجمن:

مجید مه آبادی

majidmehabadi@gmail.com

www.poshtemiz.tk


دوســتان شاعر

لينکـهاي روزانه

آرشيــو

آرشيــو موضوعی

امـکانات

گزارشی از انجمن شعر دوستانه17/11/1390

گزارشی از انجمن شعر دوستانه17/11/1390

سلام

بار ديگر شعر وادبيات، دوستان علاقه مند خود را

در انجمن شعر دوستانه

دور هم جمع كرد و در كل از اينكه بخواهم بنويسم

چه گذشت وچه شد، كافيست بگويم: جاي تان خالي

در ادامه جلسه نیز  مجموعه نمایشنامه ی

افسانه پادشاه وریاضیدان(مهدی بهزاد...نغمه ثمینی) بین دوستان توزیع گردید.

 

 

شاعران حاضر در جلسه: 

زهرا حسيني، مريم عرب، سركار خانم ايمان بخش، مينا انصاري

مريم اردستاني، زهرا اميري، سميرا رمضي، وجيهه اردستاني

صابره صادقي، سركار خانم انوري، فاطمه محمدي، بهاران قنبري

صديقه مرادزاده، سركارخانم كميزي، مهدي كميزي، فاضل اكبري

محسن موسوي، سيامك ميكائيلي، محمد حسن صادقي، دكتر حيدري

مجيد ابي ابراهيمي، مهدي يوسفي، ضرغام ميرزايي ، فرشاد فروزان

حسين جاويد نيكو، مهرداد انتظاري، علي اصغر جواهري، مجيد مه آبادي

 

نمونه شعرهاي هفته:

چشمش همه ي صبر وقرارم را برد

لبخند زد ودارو ندارم را برد

او جاي گل وسيب ولبي سرخ فقط

پاييز به من داد وبهارم را برد

 

مهرداد انتظاري

كنار اين حوالي بسكه سرد وگنگ وظلماني

چرا بيگانه اي با من چرا افسانه مي خواني

ترك خورده دلت بانو دراين تصوير رويايي

تنت خشكيده از سرما واين گونه هراساني

شبي ديگر فقط مانده به فردايي كه مي آيد

رها كن خواب بختك را بگو جادو نمي ماني

شبي ديگر فقط مانده واين باران چشمانم

كه ناخن مي كشد آسان به اندام خياباني

نمي خواهد به جز شادي برايت آرزوهايم

نگو ديگر برايم قصه از حزن وپشيماني

به فردا مي رسي اكنون كمي اين پا وآن پا كن

ببين پشت سرت من را كه مي ميرم به آساني

وجيهه اردستاني

 

عشق.. هراس بود و

من چگونه می توانستم

آب و باد و آتش و خاک باشم و

با تو زندگی کنم

بی آنکه هراسان شوم؟!

 صابره صادقی

 

امشب كه شده حسرت تو باز نصيبم

در كلبه ي تنهايي خود بي تو غريبم

شيرين غزل هاي تو آشفته ترين است

برگرد وببين محرم اسرار وطبيبم

هرگز نكند چشم به راهم بگذاري

آني نكني آلت دستان فريبم

در اين شب باران زده بي تاب تو مانده ست

چشمان به در مانده ي بي خواب ونجيبم

ايكاش خدا دلنگران دل من بود

روزي كه تورا داد به تقدير عجيبم

با اين همه كوتاهي دستان من از با

هر شب به تمناي شكوفايي سيبم

زهرا حسيني

 

از بيش نوشتيم ودم از كم نزديم

لبخند زديم وحرفي از غم نزديم

شد حاكم شهرمان زمستان سياه

از سردي روزگارمان دم نزديم

سميرا رمضي

 

همه چیز عوض می شود

پوستر های اتاقم

رنگهایی که دوستشان دارم 

دیگر مهم نیست

قطار از کجای شهر عبور کند

قیمت نان

تا کجا پیش رود

و نام رئیس جمهور چه باشد

وقتی تو دوستم داری

به تاب خوردن همین صندلی کوچک

 قناعت می کنم

صدیقه مرادزاده



پنجشنبه بیستم بهمن ۱۳۹۰ | 11:40 | دبیر انجمن (مجید مه آبادی) |