درباره ي انجمن


به وبلاگ تنها انجمن شعر هفتگی ورامین خوش آمدید!

جلسات هفتگی انجمن شعر دوستانه ی ما هر سه شنبه  
تهران/ورامین، میدان رازی( چوب بری)، فرهنگسرای رازی ساعت 17
با احترام دبیر انجمن:

مجید مه آبادی

majidmehabadi@gmail.com

www.poshtemiz.tk


دوســتان شاعر

لينکـهاي روزانه

آرشيــو

آرشيــو موضوعی

امـکانات

گزارشی از جلسه ی شعر دوستانه 9/8/1390

 

زندگي توي قفس يا مرگ بيرون از قفس؟

دومي! چون اولي دارد مرا دق مي دهد

كاظم بهمني

 

حاضرين هفته:

سركار خانم نجفي، زينب سالاري، زهرا حسيني

بهاران قنبري، مريم اردستاني، فاضل اكبري

محمد حسن صادقي، مهدي كميزي، قاسم مهابادي

مهدي يوسفي، مجيد ابي ابراهيمي، سيد ايمان موسوي

اميد ملكي ، منوچهر سوري، سيد مهدي ميرآقايي

داوود سرلك، عليرضا حيدري، كاظم سراج

بهمن مرادي پور، مجيد مه آبادي

 

خبر هفته:

همانطور كه قول داده بوديم هر هفته يك كتاب ادبي

به دوستان هديه كنيم، اين هفته كتاب (حديث قند)

ابوالفضل زرويي نصر آباد بين دوستان توزيع شد.

 

 

 

 

نمونه شعرهاي هفته: 

لبريز رسيدني سفر مي خواهي

مانند فرشته بال وپر مي خواهي

گفتي به دل شكسته سر خواهي زد

يعني دل از اين شكسته تر مي خواهي

 

 آتش گرفت خاك و زمين دم به جا  گذاشت

مردي  ميان هاله ي  مبهم به جا  گذاشت

اين جاده روي پيچ و خم بي قواره اش

چرخيد تا شتاب دما دم به جا گذاشت

ديوانه وار روي قدم ها ي عاصي اش

زخمي ترين عبور مصمم به جا گذاشت

مرد سفر هواي شروعي دوباره داشت

دركوه و دشت نعره ي اَدهم به جا گذاشت

عصيان تمام حافظه اش را گرفته بود

تنديسي از تنفرآدم به جا گذاشت

سياره ام جزيره جزيره بهشت بود

آدم كه پا گذاشت جهنم به جا گذاشت

سيد مهدي ميرآقايي

                                

 

اي كاش خدا پايين تر بود

يا دستان من بلندتر

 كه به جاي دامنش

يقه اش را مي گرفتم!

اميد ملكي

 

توهم روزي شبيه من اسير دام خواهي شد

دچار سرنوشتي شوم وبدفرجام خواهي شد

شب هنگامان كه خورشيد اميدت رخت مي بندد

توهم در زير پاي سايه ات اعدام خواهي شد

من از انگيزه ي تلخ پلنگ وسخره فهميدم

كه درآميزش ماه عاقبت ناكام خواهي شد

توبوم آرزوي بركه را خاكستري كردي

ودر اين طرح نابخشودني بدنام خواهي شد

غرور سبز تو درموسم پاييز خواهد گفت:

كه مجبور از قبول زردي ايام خواهي شد

من ازبي رحمي بهرام ودام وگور فهميدم

توهم روزي شبيه من اسير دام خواهي شد.

منوچهر سوري

 

خشك گلو

زيربارش نگاه زن / نشسته مرد

پشت ميز.

به انتها رسيده

باسيگارهايي / كه آتش به آتش مي سوزند

وچايي هايي

كه تلخ تلخ فرو مي روند

در ازدحام ترديد و خاموشيٍ كلام

نشسته مرد

پشت ميز.

مهدي كميزي

 

واي ازاين پيله هاي پوشالي

پرگشودن در هواي بي حالي

شرح غم با حكايتي كهنه

قصه ها آخر  بد اقبالي

گفته هايي دروغ ونا باور

وعده هايي بعيد وتوخالي

دوستان هميشه قابيلي

مار زيباي خوش خط وخالي

غصه هاي تا ابد بي پايان

در سكوتي هميشه جنجالي

زهرا حسيني



سه شنبه دهم آبان ۱۳۹۰ | 22:41 | دبیر انجمن (مجید مه آبادی) |