سلام
گزارشی کوتاه از جلسه ی 23/3/1391
فراخوان شعر وداستان انتظار پاکدشت(استان تهران)
فراخوان شعر 15 خرداد ورامین(استان تهران)
دوستان شاعر ساکن استان تهران هم می توانند آثارشان را به همین وبلاگ کامنت کنند.
یا
majidmehabadi@gmail.com
شاعران حاضر در جلسه:
زهرا امیری، سرکار خانم انوری، فاطمه لرنی
هدا لرنی، پوراندخت قربانی، هستی مظفری
زهرا حسینی، پروین فرج الهی، نیکی فرج الهی
مریم اردستانی، صابره صادقی، الهه تاجیک زاده
کاوه شصتی، منوچهر سوری، حامد میرزایی
فرشاد فروزان، یاسین لرنی، فاضل اکبری
فرهاد شریفی خواه، کاظم سراج، مهدی یوسفی
محمد رضا دارایی، رضا عبدی، میلاد سلیمانی
سید وحید موسوی، مجید ابراهیمی، مهرداد انتظاری
محمد حیدری، مسعود گرجی، مجید مه آبادی
نمونه شعرهای هفته:
دیگر آیا دوست خواهد داشت؟
زنی را
درجهانی کوچکتراز قلب خود
وآیا جستجو نخواهد کرد؟
هر شب این قلب اوست
که باز نمی گردد
به سینه ام
چون اناری ترک خورده
تهی شده از خون
وهر روز
از شاخه های سپید ودانه های معطر کاج
گنجشک می روید
دستهایم را می بویم
دیگر آیا دوست خواهد داشت
شبیه ترین را به دستهایم؟
چون اناری ترک خورده، تهی شده از خون
در بعدازظهرهای تاریک خیابان
پس آیا برجای بوسه اش برگردنی دیگر
میخک خواهد رویید؟
پروین فرج الهی
سالهاست مردهام،
گاهی به خروش یک موج
سر در میآورم از اوج
***
گرچه از زمین جدا شدی
دل به آسمان نیلگون نبند
قاصدک فقط بخند!
الهه تاجیک زاده
تقویمها را پاره کن دیگر بهاری نیست
دیگر به فصل رویش گل اعتباری نیست
با سایه های ممتد پاییز در گیرم
وقتی برای لحظه های یی قراری نیست
یکباره خالی از پرنده گشته ایوانم
دیگر پرستو رفت و آواز قناری نیست
حالا که تن پوش حریر بی کسی ها را
پوشید ه ام جز سایه غم انتظاری نیست
بر سنگ فرش واژه خیس غزلهایم
جز رد پای خاطراتت یادگاری نیست
بیهوده دل بستی به فردایی که در راه است
تقویمها را خط بزن فصل بهاری نیست
زهرا حسینی
حالا که دوستم هم داشته باشی
فرقی نمی کند
پرنده وقتی بمیرد
مرده است
چه درآسمان، چه در...
پرنده پرواز که کند
آواز که بخواند
پرنده آسمانش را از دست قفس هم که برهاند میمیرد
پرنده حتی جفتش را که پیدا کند
می میرد
باشکوه من!
حالا که دست هات تا انتهای آسمان کش می آید
این گنجشک که تمام آرزویش اوج گرفتن
تا ارتفاع چشم توست
درون باغچه اش رها کن
حالا که قرار است پرنده بمیرد...
هستی مظفری
از غربت درد بی کسی غم دارم
در سینه هزار زخم مبهم دارم
من سنگ صبور دیگران بودم وحیف
یک محرم درد آشنا کم دارم
منوچهر سوری