رو، مداوای خودای دل بکن از جای دگر
کاندرین شهر، طبیب دل بیماری نیست
شب به بالین من خسته به غیر غم دوست
زآشنایان کهن، یارو پرستاری نیست
همای شیرازی
گزارشی کوتاه از جلسه ی 6/4/1391
سلام
از آنجا که سخت در تلاشیم دوستان شاعر قدیمی را پیدا کنیم، این بار
محمد مصطفایی عزیز از شاعران خوب وقدیمی بعد از سالها به انجمن آمدو
ان شالله به زودی دیگر دوستان قدیمی هم به جمعمان اضافه می شوند.
****
معرفی کتاب:
این "زن" بی عبور سایه ها مردنی ست
انتشارات بوتیمارمشهد
برای خرید اینترنتی کتاب
به فروشگاه مجازی نشر بوتیمار مراجعه کنید
یا با آقاي مرتضي شاهين نيا تماس بگيريد.
09398277401
شعری از این مجموعه:
اشک های مادرم
مرا به یاد باران های نباریده می اندازد
تا این رودخانه ی بی رود به خانه نرسیده دورم بزند
حالا!
تعداد مرغ هایی که به ییلاق زنده رود می آیند از دستم دررفته است
فقط
گاهی از لاشه ها می فهمم
چقدر گرگ داریم
****
دوستان شاعر می توانند آثارشان را به همین وبلاگ کامنت کنند.
یا
شاعران حاضر در جلسه:
بنفشه زواره، فرخنده نجفی، مینا انصاری
سارا حسنی، مریم اردستانی، زهرا کردبچه
فاطمه خسروی، زهرا حسینی، سحر کچویی
پوراندخت قربانی، اعظم عباسی، زینب سالاری
سید ایمان موسوی، مهرداد انتظاری، یاسین لرنی
فاضل اکبری، مسعود مه آبادی، میلاد سلیمانی
مهدی یوسفی، کاظم سراج، محمد مصطفایی
رضا عبدی، مجید ابراهیمی، مجید مه آبادی
نمونه شعرهای هفته:
یک نیمه تابستانم و یک نیمه پاییزم
تلفیق صبح روشن و عصر غم انگیزم
خورشید را گاهی به روی شانه ام دارم
گاهی شبیه ابر اشک از دیده می ریزم
هم یک کبوتر می نشیند در قفس با من
هم، همجوار یک کلاغ نفرت انگیزم
من شهرزاد قصه های تلخ و شیرینم
با لحظه های بیم و امیدم گلاویزم
چون شیخ با فانوسی از غم تا سحرگاهان
چشم انتظار و بی قرار شمس تبریزم
زهرا حسینی
برف می بارید مثل توسفید
چشم هایم کال بود ومی رسید
از تن سرد زمستان حجم تو
داشت طعم زندگی را می چشید
درنگاه تو فقط یک جفت کفش
روی برف کوچه بود ومی دوید
و سوار کفش ها، تصویر من
داشت با انگشت نقشی می کشید
دست هایم ازتو، من راساختند
ودلم در سینه ی تو می طپید
این تویی من یا من آدم برفی ام
ای نگاهت مثل اشعارم سپید
پوراندخت قربانی
کویر از تشنگی می سوزد
باران بر دریا می بارد!
مزرعه در خشکسالی می پوسد
رودخانه به باتلاق میریزد!
دیگر نه معتقدم! / نه می گریم!
چراکه می دانم دردنیایی دیوانه زندگی میکنم
وحدس میزنم / یکی از همین روزها
بی هیچ دلیلی ترکم کنی
ومهربانی وزیبایی
تلف شوند
مجید ابراهیمی
خوش باشد اگر که عشق کاری بکند
با این دل بی نصیب یاری بکند
با ما کند انچه را که در موسم گل
با باغ نسیم ِ نوبهاری بکند
کاظم سراج فیروزکوهی
به زنده یاد استاد علیرضا طالقانی
در التهابی مرده ام گویی دل ناشاد ها
با حسرتی خو کرده ام چون رفته ام از یادها
من دیده ام در زندگی زین بی وفایی ها فزون
درس وفا اموخته من دل خوش از استاد ها
در دیدگان شوخ تو فردای سبز وخاطره
تاریک وخاموش وحزین گم گشته ام در بادها
با یک بهانه باز هم عزم سفر داری به سر
با چشمهایم می روم من در کف صیادها
بی روی تو رنگ خزان بردفتر دلدادگی
این انعکاس چهره ام در صفحه ی بنیاد ها
دارم به آخر می رسم در آخرین هر غزل
پیداست من با یاد تو همچون یکی فرهاد ها
من در سکوتت سوختم با رفتنت هم ساختم
فردا می آیم دیدنت با شعری از بیداد ها
محمد مصطفایی...زمستان ۱۳۷۷
این چهار چوب مبدل
حالا میان اربده ی خانه های تنگ
در زیر حجم سیاهی از رعشه وفلز
خواب تورا که همیشه بهاروار بوده ای
بیدار می شوم
ناماندگار ومسافر مثل باد صبح
آبی خاطرم متروک ماند ورفت
پروانه های صمیمی دیگر غریبه اند
دیگر گلی نبود
من درهجوم وحشی دیوارهای خشک
از لابه لای دست همین مرگ ِ پا به ماه
یک روز بی فروغ
دور از توهّم تو، در غربت وسکوت
زاییده می شوم
رضا عبدی