سخن دراز کشیدیم و همچنان باقی ست
که ذکر دوست نیارد به هیچ گونه ملال
سعدی
حاضران در جلسه:
پوراندخت قربانی - سرکار خانم نجفی - فاضل اکبری - مهدی یوسفی - محسن موسوی - مریم اردستانی - علی اکبر غلام پور -میلاد سلیمانی - مینا انصاری - پوراندخت قربانی- علی طباطبایی - یاسین لرنی - زهرا کرد بچه - هدا لرنی - فاطمه لرنی - زهرا حسینی - هستی مظفری - فرهاد شریفی خواه - مسعود مه آبادی - هومن مرادی فر - مجید ابراهیمی - ایمان موسوی - حسین بور بور - ضرغام میرزایی - بنفشه زواره - پونه زواره - مهدی کمیزی
نمونه ی اشعار :
تقصیر کفش تو نبود، از راه ترسیدی
از شب ستیزی بی چراغ و ماه ترسیدی
همواره گام اول هر کار دشوار است
با اینکه گفتی مرد راهی، آه ... ترسیدی!
از ابتدا با آنکه سختی ها مشخص بود
مابین راه از چاله و از چاه ترسیدی
مرد سفر پشت سر خود را نمی بیند
یکباره برگشتی و با اکراه ترسیدی
در نقشه ات حد و حدود فاصله کم بود
آنجا که گشتی از مسیر آگاه ترسیدی
من هفت شهر عشق را تفسیر می کردم
اما تو از تحریر بسم الله ترسیدی
زهرا حسینی
آرمانی هم که فکر میکنم
بهار نمی شود
چاره ای نمانده باید زنانگی ام را به زمین ببخشم
گلی خواهد روئید
پدرم همیشه میگوید: با یک گل بهار نمیشود
من به معجزه اما ایمان دارم
هستی مظفری
اگر این شمع عشق بود
شعله اش تو بودی
و من پروانه ای آبی
به دور گرمای عشق
حلقه تعهد میزدم
همانند دوست داشتنت
تا بی نهایت ...
فرهاد شرفی خواه